خیلی کم از خواب یادم میآید. مهمانی و سرخوشیای بود با دوستان قدیم در خانه ما و این همه آدم آمده بودند و من خواب بودم. دوستان همه در حال عیشونوش بودند و برادر من هم همراهیشان میکردند. لذت روزگار بردند و من که از خواب بیدار شدم، همه اندوه و حسرت بودم.
احتمالاً در جنگی مشغول فیلمبرداری فیلم مستندی با شهاب حسینی یا کسی مانند او هستیم که درگیر دعوایی میشویم.
خواب تکراری جا ماندن درسی یا تزم در لیسانس ویا فوقلیسانس که مدرکم به آن وابسته است و اگر پاس نشود که نمیشود مدرک را بهم نمیدهند و باید مدتی بگذرد تا بفهمم خواب بوده و دیگر درس نمیخوانم تا کمی آرام بگیرم.
خواب، حسرت، دغدغه، جریمه
- ۹۵/۰۲/۰۴